و حسین چه زیبا رشد می کرد و پرورش می یافت در دامان پرمهر مادر و در زیر ردای پاک پدر.
پدر در توسّلی اهورایی از خدایش خواسته بود که فرزندش را تحت لوای سکان داران کشتی نجات قرار دهد تا در طوفان حوادث،پشت خم نکند واستوار بایستد.با علی زمانش عهد و میثاق ببندد و بر پای آن جانفشانی ها نماید.
وچه زیبا دعای پدر در حق او اجابت یافت که بی صبرانه در پی رسیدن به معبودش دستان سبز روح الله را فشرد و پای در راه نهاد.پاسدار شریعت دین احمدی گشت و شاهد بی ریای مهد سرمدی.رفت تا هویت ایرانی را در ملازمه ای بی بدیل اسلام دوباره جان بخشد و گل های خزیده به خارهای بی کسی را طراوتی دیگر نثار نماید،سینه بی کینه اش سینای سروها بود و دستان سبزش جاده بی انتهای ایثار.
در میدان عمل،آفاق آبی اندیشه اش را هویدا ساخت و قلب پاکش را مامن رازهای سر به مهر.از شادابی و طراوت جوانیش مدد گرفت و در ره شهادت و شهامت،مردمان خاکش را به میهمانی لاله ها فراخواند تا مردمان را محو قلب مهتابی اش گرداند در پروانگی شمع وجودش